ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

حضرت زینب

پانزدهم رجب المرجب، رحلت جان سوز عقیله بنی هاشم، بنت امیرالمؤمنین و حضرت فاطمه الزهرا(س)، اخت الحسین(ع)، شیر زن کربلا، عمه جلیله سادات، ام المصائب، حضرت زینب الکبری(س) را محضر مقدس و منور حجت بن الحسن عسکری(عج) و تمامی شیعیان و محبان آن بانوی مکرمه تسلیت و تعزیت عرض می کنیم.
طراز المذاهب از بحر المصائب نقل مى کند: روزى حضرت علیا مخدره زینب (س) نزد حضرت سجاد (ع) آمد. حضرت چون چشمش به آن مخدره افتاد، فرمود: اى عمه ، دیشب در عالم رؤ یا چه دیدى و از مادرت فاطمه چه شنیدى ؟ آن مخدره عرض کرد: تو از تمامى علوم آگاهى
در اسناد صحیح و معتبر روایت شده است : که زبیده دختر سه ساله امام حسین (علیه السلام ) از روزى که دست جفاى کافران و از خدا بى خبران ، بر صورت لطیف و کودکانه اش سیلى نواخت ، و از محبت پدر و نوازش پدرانه دور ماند، با قیافه اى ماتم زده شب و روز را با گریه مى گذراند، و از بازماندگان بر غم تمام محبتها و نوازشها، پدرش را جستجو مى کرد، و مى پرسید: که پدر ب ...
بابا در تمام سال‌های خدمتش مشتاقانه به دنبال شهادت بود. وقتی پدرم از بازنشستگی‌اش صحبت می‌کرد غمی در چهره‌اش نمایان می‌شد. دوست داشت این همه دویدن برای یک هدف والا باشد و اینکه آخرش ختم به خیر شود.
امام حسین (ع) هنگام دیدار ، به احترامش از جا برمی خاست . زینب کبری ، از جدش رسول خدا و پدرش امیرالمؤ منین و مادرش فاطمه زهرا علیها السلام حدیث روایت کرده است
حضرت زینب(س) در سال ششم هجری در خانه ی بزرگ مرد تاریخ، حضرت علی(ع) و برترین و شریف ترین زنان جهان فاطمه ی زهرا(س) دیده به جهان گشود
در روز پنجم جمادى الاولى سال پنجم یا ششم هجرت در مدینه منوره دیده به جهان گشود، در پنج سالگى مادر خود را از دست داد و از همان دوران طفولیت با مصیبت آشنا گردید
زینب علیها السلام دختر علی و زهرا علیهما السلام در روز پنجم جمادی الاولی سال پنجم یا ششم هجرت در مدینه منوره دیده به جهان گشود، در پنج سالگی مادر خود را از دست داد و از همان دوران طفولیت با مصیبت آشنا گردید
حادثه‌ی جان سوز اسارت اهل‌بیت علیهم السلام  و درکتابهایی مثل ارشاد مفید، بحارالأنوار علامه مجلسی، لهوف سید ابن طاووس و کامل‌الزیارات و ناسخ التواریخ به این گونه چنین نوشته‌اند[1]: عمر‌سعد روز یازدهم فرمان داد اهل‌بیت علیهم السلام  را بر شترهای بی حجاز یا شترانی که محمل‌های شکسته‌ای بر آنان بود، سوار کردند و امام زین العابدین (ع)  را بر شتری عریان ...
فردای آن روز محمدرضا گفت که خواب دیده چند نفر از نیروهای داعش آمده‌اند و گوش مرا بریده‌اند. فرید با صدای بلندی، قاه قاه خندید و گفت: محمدرضا دیگه چی‌کار کرده‌اند؟ خوابش را زیاد جدی نگرفتیم.
پیشخوان